امام صادق(ع) فرمود: ((نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بياورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست.)) و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((نوروز همان روزى است كه ابراهيم خليل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.))
نوروز, پيش از اسلام
پيش از اسلام, نخستين روز بهار را عيد و جشن ملى به شمار مىآوردند و از آن به ((عيد باستانى)) ياد مى كردند.
به عقيده بعضى نخستين كسى كه از ((نوروز)) تجليل كرد, و آن روز را عيد ملى شمرد, جمشيد بود.(1) جمشيد بر سراسر جهان تسلط يافت, و سرزمين ايران را آباد كرد, و اسباب كارها و امور, در نوروز براى او تكميل و موزون گرديد, از اين رو اين روز, آغاز سال عجم گرديد.(2)
جمشيد پسر تهمورث, از شاهان افسانه اى پيش از تاريخ ايران (قبل از مادها) است. روزى كه او بر تخت سلطنت نشست, اولين روز بهار بود; آن را ((نوروز)) خواند و جشن گرفت. جمشيد مدتى طولانى سلطنت كرد, تا آن كه مغرور شد و خود را خداى جهان ناميد. سرانجام ضحاك با همكارى و هميارى مردم, او را از سلطنت خلع كرد, و روزى در كنار درياى چين او را ديد, و با اره, دو نيمش كرد(3) و به زندگى سلطه جويانه اش پايان داد.
بنا به روايتى, امام صادق(ع) فرمود: ((نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بياورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست.))(4)
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((نوروز همان روزى است كه ابراهيم خليل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.))(5)
مجوسيان نيز از قديم, به نوروز اهميت مى دادند و در آن روز به همديگر تبريك مى گفتند و براى همديگر هديه مى فرستادند. هم چنين گفته اند: در عصر خلافت اميرمومنان على(ع), مجوسيان چند ظرف نقره كه در آن ((شكر)) ريخته بودند, در نوروز به آن حضرت هديه كردند, آن حضرت هديه آنها را پذيرفت و ((شكر)) ها را بين ياران خود تقسيم كرد, و آن ظروف را به عنوان جزيه (ماليات سرانه آنها) قبول كرد.(6)
بنابر همان روايت امام صادق(ع), حادثه شگفت زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائيل قبل از اسلام ـ به فرمان خدا كه در آيه 243 بقره به آن اشاره شده است ـ در نوروز رخ داده است:(7) كه در يكى از شهرهاى شام, بر اثر رواج بيمارى طاعون, بسيارى مردند. اين بيمارى در حقيقت مجازاتى از طرف خدا براى آنها بود, زيرا رهبر الهى شان آنها را به جهاد با دشمن فرا خوانده بود, ولى آنها سرپيچى كرده بودند. در اين ميان هزاران نفر (طبق پاره اى روايات, ده هزار يا هفتاد هزار يا هشتاد هزار نفر) به بهانه گريز از طاعون, از شهر خارج شدند, و پس از فرار, در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با ناديده گرفتن اراده الهى, و چشم دوختن به عوامل طبيعى, دچار غرور شدند, خداوند آنها را نيز در همان بيابان با همان بيمارى نابود ساخت. ساليانى گذشت, و حضرت حزقيل(ع) ـ يكى از پيامبران بنى اسرائيل ـ از آن جا عبور مى كرد, و از خدا خواست كه آنها را زنده كند, خداوند دعاى او را اجابت كرد. آن روزى كه آنها زنده شدند, نوروز بود.(8)
از مجموع اين مطالب به دست مىآيد كه نوروز, قبل از اسلام, روز محترم و خاصى بود, و با پيدايى رخدادهايى در آن روز كه غالبا مثبت بوده اند بر اهميت و شهرت آن افزوده شد.
نيكو داشت نوروز پس از اسلام
پس از اسلام نيز طبق پاره اى روايات, از اين روز تجليل شده است. هم چنين بروز رخدادهايى مهم موجب افزايش عظمت و احترام آن شده است.
در حديث ((معلى بن خنيس))(9) از امام صادق(ع) ـ كه علامه مجلسى مى گويد آن را در كتب معتبر ديده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز, بعد از اسلام اشاره شده است, از جمله فرمود:
((و هو اليوم الذى نزل فيه جبرئيل على النبى(ص), و هو اليوم الذى حمل فيه رسول الله(ص) اميرالمومنين(ع) على منكبه حتى رمى اصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها, و كذلك ابراهيم, و هو اليوم الذى امر النبى اصحابه ان يبايعوا عليا بامره المومنين, و هو اليوم الذى وجه النبى عليا(ع) الى وادى الجن يإخذ عليهم البيعه له, و هو اليوم الذى بويع لاميرالمومنين(ع) فيه البيعه الثانيه, و هو اليوم الذى ظفر فيه باهل النهروان, و قتل ذوالثديه, و هو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا و ولاه الامر و هو اليوم الذى يظفر فيه قائمنا بالدجال, فيصلبه على كناسه الكوفه, و ما من يوم نيروز, الا و نحن نتوقع فيه الفرج, لانه من ايامنا و ايام شيعتنا, حفظته العجم, و ضيعتموه إنتم; نوروز روزى است كه:
1ـ جبرئيل بر پيامبر نازل شد;
2ـ پيامبر(ص), على(ع) را بر دوش خود گرفت, تا على(ع) بت هاى قريش را از بالاى خانه كعبه فرو ريزد. هم چنين ابراهيم(ع) در چنين روزى بت ها را شكست;
3ـ پيامبر(ص) به اصحاب خود امر كرد (در روز غدير خم) با على(ع) به عنوان اميرمومنان, بيعت كنند;
4ـ پيامبر(ص) على(ع) را به ((وادى جنيان)) فرستاد, تا از آنها در پذيرش اسلام و پيامبر(ص) بيعت بگيرد;
5 ـ در چنين روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على(ع) بيعتى دوباره شد;
6ـ در چنين روزى على(ع) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پيروز شد, و مخدج ذوالثديه (سردمدار خوارج) را كشت;
7ـ در چنين روزى قائم ما (عج) و صاحب امر از پرده غيب, آشكار مى شود;
8ـ در چنين روزى قائم ما (عج) بر دجال (طاغوت خودكامه عصر) پيروز مى گردد, و او را در ميدان كناسه كوفه به دار مى كشد;
9ـ هيچ نوروزى بر ما نمى گذرد, مگر اين كه ما در آن روز اميد فرج قائم(عج) را داريم, زيرا آن روز, از روزهاى ما و از روزهاى شيعيان ما است, عجم ها آن را پاس داشتند, ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختيد)).(10)
چنان كه گفته آمد پديدار شدن نه رخداد بسيار بزرگ, پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ, بنيانگذار حوزه علميه نجف اشرف, شيخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در كتاب ((المصباح المتهجد)) از معلى بن خنيس روايت مى كند كه امام صادق(ع) فرمود: ((هرگاه نوروز فرا رسيد, در آن روز غسل كن, و پاكيزه ترين لباس ها را بپوش, و با بهترين عطرها خود را خوشبو نما, و در اين روز روزه بگير, و پس از انجام نافله نمازها, و پس از نماز ظهر و عصر, دو نماز دو ركعتى (به نيت نماز نوروز) بخوان; در نماز اول, در ركعت اول پس از حمد, ده بار سوره قدر, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره كافرون را بخوان, و در نماز دوم, در ركعت اول, پس از حمد, ده بار سوره توحيد, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان, و پس از نماز, سجده شكر به جاى آر, و در اين سجده, دعاى زير را بخوان, كه در اين صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (يا پنج سال تو) را (اگر با شرايط باشد) مى بخشد)). آن دعا اين است: ((اللهم صل على محمد و آل محمد, الاوصيإ المرضيين, و على ارواحهم و اجسادهم[ ((.دعا در مفاتيح الجنان, ذكر شده است].
در نوروز اين فراز از دعا را بسيار برخوان: ((يا ذاالجلال والاكرام.))
برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید
. ما تشنه ی تو هستیم. ما کشته ی تو هستیم. "مرده ی اوییم و بدو زنده ایم" نظامی خیلی قشنگ گفته که :
"ما که نظر بر سخن افکنده اییم مرده ی اوییم و بدو زنده ایم "
آدم وقتی مرده ی کسی میشه، زنده ی اونم هست. می تونیم بگیم : من کشته ی تو هستم، من مرده ی تو هستم، من زنده تو هستم. چرا ؟ برای اینکه این کشتگیه که منو زنده می کنه.
"اقتلونی اقتلونی یا ثقات ان فی القتلی حیاه فی الحیاة"
منو بکشید! این هواهای نفسانی ماست که مارو کشته!
"زنده کدام است بر هوشیار آن که بمیرد به سر کوی یار"
شما زنده تر از امام حسین (ع) در عالم سراغ دارید؟ زنده مگه کیه ؟ اونیه که صاحب اثره. کی می تونیه این همه خیرات و برکات داشته باشه، در زیر خاک خفته باشه؟ خفته نیست! زندست! زندست که این قدراثر داره؛ زندست که این قدر همه رو دور هم جمع میکنه. اشک شوق ببارید. ما که به خاطر او گریه نمی کنیم. ما که به احوالات او گریه نمی کنیم که. او در منتهی درجه ای از سعاتی است که اونجا فرشتگان غبطه می خورند به حال او. رشک بهشت برینه. حالا من بشینم بگم که ای وای مثلا من غصه امام حسین(ع) رو بخورم؟! امام حسین (ع) غصه همه ی ماها رو خورده.
خواستم بگم "السلام علیک یا اباء عبدالله" ، دیدم که او داره به ما سلام می کنه! ما کجا می تونیم؟ ما از عالم سلام نیستیم. ما اصلا رسیدیم به اون سلام؟ که:
"هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ"
سلام نام خداست. من چه سلامی بتونم بکنم؟ سلام او رو من می تونم برسونم. امام حسین (ع) می تونه به ما سلام بکنه. چرا ؟برای اینکه او سلامتی آورد برای ما. او تصلی داد. او داره میگه که غصه نخورید. غصه نخورید که عشق هست. غصه نخورید که یک چنین عالمی است که ببینید ، بیاموزید که چنان عالمی است که ما بخاطرش رقص کنان زیر شمشیر می ریم. ببینید چه خبره اون عالم. ببنید چشمشون به چه مقامی افتاد که:
"زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد"
چرا اینقدر مشتاق بودند؟ چرا اینقد شاعق بودند؟ به ما درس دادن که تو این بدن نیستی. نترس از این مرگ!
این مرگ در حقیقت خروج تو از زندان این عالمه. فکر نکن تو این دست و پا هستی. صد هزار دست و پای دیگه هست در عالم بهت میدن. فکر نکن تو عمری داری. دو مرتبه صد هزار جوانی و صد هزار عمر تازه بهت میدن.
اینو امام حسین(ع) داره میگه: بیاموز از من. ببین این عمل من نشانه این است که تو می تونی ایمان بیاری به حقیقت عشق.اگر که همه دروغ گفتند من راست میگم. اگر همه گفتند و نکردند؛ من یک نفر می کنم. تا بدونی که راسته. تا بدونی که درسته.
بنابراین سلام اوست که بر ماست. و تسلیت اوست که بر ماست. او دل عزادار مارو که ما عزای حسین(ع) داریم؛ معنیش این نیست که داریم برای اون عزاداری می کنیم.یعنی ما عزای رسیدن به اونو داریم.
میگن فلان کس عزای یه باغ داره! یعنی دلش باغ می خواد. عزا که به معنی داغ که نیست که به جیگر ما بذارن. این مراسم عاشورا و مراسم ایام محرم همه نشانه عشق و امیده. ما می رقصیم وسط خیابون از عشق او، از شوق او، گریه می کنیم نه برای اینکه مثلا اون آب دادن یا ندادن! اون غرق در آب بود.
"غرق عشقیام که غرقست اندرین عشقهای اولین و آخرین"
بلکه او در حقیقت، دست مارو گرفته که تو اگر در این عالم غصه داری، ناراحتی داری، می ترسی، بیا در حضور من تا من بهت بگم که هیچ غصه ای نباید بخوری! بنابرین گریه ی ما گریه ی شوقه که :
"تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت"
من دلم می خواد مثل تو باشم. یه گوشه ابروی تو رو می تونم بهش برسم لااقل. و می تونیم ما هممون درس بگیریم.
برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بنا به گفته مراجع، هنگامی که نماز جماعت برپا است، شایسته نیست که مؤمنی در کنار نماز جماعت، نماز خود را به صورت فردی بخواند به طوری که به نماز جماعت بی احترامی شود.
سؤال: بعضی از اشخاص هنگام برپایی نماز جماعت، اقدام به خواندن نماز فرادی می کنند، این کار چه حکمی دارد؟
حضرت آیت الله ای
این عمل اگر تضعیف نماز جماعت و اهانت و بیاحترامی به امام جماعتی که مردم اعتماد به عدالت او دارند، محسوب شود، جایز نیست.
حضرت آیت الله بهجت
نمازش صحیح است، اگر هتک احترام جماعت یا امام آن نباشد.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی
در صورتی که توهین با امام جماعت یا هتک نماز جماعت محسوب شود، حرام است و می تواند قبل یا بعد بخواند.
حضرت آیت الله سیستانی
اگر مستم هتک امام باشد و او مستحق هتک نباشد حرام است، ولی نماز صحیح است.
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی
اگر هتک حرمت جماعت محسوب شود، حرام است؛ و نیز چنانچه ملازم با تفسیق عملی امام جماعت باشد.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
این مسئله به دو صورت قابل وقوع است: گاه کسی که نماز را فرادی میخواند، شخص غریب است که امام جماعت را نمیشناسد در این صورت فرادی خواندن او تفسیق امام جماعت شمرده نمیشود بلکه ظاهر امر، نشناختن و عدم معرفت به حال او (امام جماعت) است، پس اگر فرادا بخواند اشکال ندارد. اما اگر کسی باشد که امام جماعت را می شناسد مثل اینکه اهل آن محل است در این صورت مداومت او بر فرادا خواندن نماز، تفسیق (فاسق دانستن) عملی او (امام جماعت) است و جایز نیست و نماز فرادی هم اشکال دارد.
برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید
الهی به آبروی ابی عبد الله(ع) قسمت میدم ماها رو از خودت و از دینت و از اهل بیت و از ت جدا مگردان! ]جمعیت:[الهی العامین
من شاید خدا لطف کرده باشه قریب به سی سفر از نجف پیاده اومدم کربلا. سالی پنج دفعه میومدیم. الانم آقایون میان، علما، مراجع، طلبه ها، فضلا، مدرسین از نجف. سالی پنج تا زیارت مخصوصه داره آقا سید الشهدا (ع) : اول رجب و نیمه رجب و نیمه شعبان و عرفه و اربعین. این پنج تا زیارت مخصوصه. ده تا ده تا، بیست تا بیست تا باهم میشن؛ یه خورده نون میدن به این نونواهه خشک میکنه. تو یه کیسه میکنن. یه خورده هم ماست و نعنا قاطی هم میکنن. یه کاسه هم ور می دارن و یه قاشق و یه خورده نمک. قبا عبا شونم در میارن تا می کنن میزارن تو این کوله پشتیه. کوله پشتیه هم پشت می گیرن نعلین ها را هم میذارن توش. یه خورده که از شب میگذره؛ از تو مدرسه ها و خونه ها میان بیرون میرن تو حرم امیرالمومنین. سلامی به آقا می کنن و میگن: علی (ع) داریم می ریم کربلا، امری نداری آقا؟ داریم می ریم کنار قبر ابی عبدالله (ع) .
اینها میان کوفه. گاهی بعضیا از راه خشکی میان؛ راه کوفه بیای هفده فرسخه سه روز تو راه هستن! اینا سیزده فرسخه. خیلی از کنار فرات و اینا میومدیم. سه روز تو راه بودیم. روزی شش فرسخ -یخورده کمتر- می اومدیم. چه حال خوشی! تو راه بحث میکنن؛ حدیث برای هم می خونن؛ مطالب دینی برای هم دیگر میگن؛ دور همدیگر میشینن؛ واقعا انسی ـست. یه انس دینی و انس معنوی عالی خوبی.
یه تکه هم براتون بگم اونی که دیدم :تو راه وقتی آدم میاد؛ این عرب ها مضیف درست کردن. مضیف یعنی مهمون خونه. تشریفاتی نیست. چهار تیکه حصیر رو هم انداختن. یه تیکه حصیر هم پهن کردن. مهمون خونشونه! دوره ی سال بیچاره برنج می کاره! برنجش را میذاره کنار. به بچه هاش نون میده و خرما. تو اون هوای گرم! عوض هندونه آب فرات، عوض خورشت خرماها، می گیرن میخورن . یه خورده هم نون میخورن. یه خورده برنج که دارن؛ میگه صبر کنید این زوارای سید الشهدا(ع) بیان. آقا این زوارای ابی عبدالله (ع) که میان؛ ده تا، بیست تا، این آقایون اهل علم غیر اهل علم -به التماس خدا شاهده- میان جلوی اینها. اینها رو می برن یه لقمه غذا درست میکنن؛ میزارن جلو اینها. بالا سر اینها وایمیستن. فانوس دست می گیرند. -چراغ برق و اینا خب ندارن- فانوس دست میگیرن. ظرف دوغ و آب دست می گیرن به اینها میدن، آقا وقتی اینها خوردن هرچی موند اینارو بر میدارن. حتی تو اون جمعیت دورشون به هر کدوم یه خورده میدن. میگن اینارو بخورید. اینا از باقی مونده های زوارهای سید الشهد (ع)است. این چه حسن نیتی ـست؟ این چه اخلاصی ـست؟ این چه عقیده ای ـست؟ این چه ایمانی ـست؟ این چه صفای درونی ـست؟ این چه دلی ست؟ خوشا به حال آنها!
یه دفعه: تابستونا شب راه میرن؛ روز میخوابن زیر نخلا. نمیشه راه برن که گرمه! اول مغرب شد. نماز مغرب عشا مون رو خوندیم. یه خورده هم نون دوغ خودمون درست کردیم خوردیم و راه افتادیم بریم؛ برای کی؟ برای زیارت اربعین. -شلوغ ترین زیارتی ها- دو هزار تا موکب میاد و دسته از اطراف عراق میاد. آقا رسیدن کربلا تو صحن، دیدن جا نیست؛ خیلی شلوغه.
الهی به ابروی امام حسین(ع) خودت یه وسیله ای درست کن حالا دیگه این راه حرم امام حسین(ع) به روی مردم بازشه؛ مردم برن به زیارت ابی عبدالله (ع) برسن. .
برای مطالعه ی مطالب بیشتر کلیک کنید
با بررسی دقیق ادلهای که در مورد اذان نزد اهلسنت است، به این نتیجه میرسیم که دست تحریف و جعل در این شعار مهم مسلمین رخ داده که درپی غصب خلافت با کاری پیوسته و حمایتهای گسترده روی داده است.
فقرات اذان از نظر اهلسنت
اذان در نزد اهل سنت نزد پیروان مکاتب فقهی اهلسنت اختلافی است. حنفیه و شافعیه و حنبلیه معتقدند که فقرات اذان به این صورت است:
اللّه أکبر اللّه أکبر
اللّه أکبر اللّه أکبر
أشهد أن لا إله إلّا اللّه
أشهد أن لا إله إلّا اللّه
أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه
أشهد أنّ محمّدا رسولاللّه
حیّ على الصّلاة
حیّ على الصّلاة
حیّ على الفلاح
حیّ على الفلاح
اللّه أکبر
اللّه أکبر
لا إله إلّا اللّه
اما مالکیه تکبیر اذان را دو بار میدانند نه چهار بار. همچنین اهلسنت در اذان نماز صبح بعد از حی علی الفلاح دو مرتبه الصلاه خیر من النوم میگویند. همچنین حنابله اذان را واجب کفائی دانسته ولی دیگر فرق اذان را مستحب موکد میدانند.[1]
تشریع اذان
اهل سنت نیز برای تشریع اصل اذان از آیات و روایات و اجماع استفاده میکنند.[2]که اختلاف آنها با تشیع در برخی روایاتی است که در سبب تشریع اذان گفتهاند که مردم مدینه برای آگاه شدن از وقت نماز مشکل داشتند و پیامبر(ص) با ایشان به م پرداخت. پیشنهاد ناقوس و بوق و دف و روشن کردن آتش و نصب کردن پرچم به پیامبر(ص) داده شد که علامت نصاری و یهود و رومیان و مجوسیان بود ولی پیامبر(ص) انها را قبول نکرد و در حالی که پیامبر(ص) با م به نتیجهای نرسیده بودند، عبدالله بن زید در رویاء و یا بین خواب و بیداری فرشتهای را دید که به او اذان و اقامه را یاد داد. سپس او این جریان را به پیامبر(ص) بازگو کرد و ایشان دستور دادند تا بلال آن را فرابگیرد و برای اعلام وقت نماز بگوید.[3]
با این حال این همان حدیثی است که در سیره حلبیه از کتب اهلسنت توسط محمد بن حنفیه(ره) و کتاب المستدرک علی الصحیحین به نقل از امام حسن مجتبی(ع) تکذیب شده است.[4] امام حسن(ع) فرمودند: اذان برتر از این حرفهاست. جبرئیل در آسمان اذان را دو مرتبه و اقامه را یک مرتبه میگفت و پیامبر(ص) میآموخت.[5] متقی هندی در کنز العمال از زید بن علی(ع) از پدرانش(ع) از امیرالمومنین علی(ع) نقل میکند که فرمودند: به رسول خدا(ص) در شب معراج اذان آموخته شد و نماز براو واجب گشت.[6]
در روایتی متناقض با دیگر روایات در منابع اهلسنت، بعد از بحث مسلمانان درباره حل مشکل، عمر بن خطاب اذان و اقامه را پیشنهاد میکند و پیامبر(ص) به بلال دستور میدهد تا آن را در اوقات نماز بگوید.[7] در روایتی دیگر این خواب را هم عبدالله بن زید دیده و هم عمربن خطاب!![8]
جعل و دستبرد در اذان
فقره الصلاه خیر من النوم در اذان صبح توسط عمر جعل شد و فقره حی علی خیر العمل از اذان حذف شدهاست. علتهای مختلفی برای این مطلب ذکر شده، از جمله اینکه عمر فکر کرد که اگر این فقره در اذان باشد مردم به جهاد نخواهند رفت و موجب تضعیف لشگر اسلام میشود به همین دلیل روزی عمر آن را منع کرد[9]و گفت: ای مردم! سه چیز در زمان پیامبر(ص) بود که من از آن نهی کرده و حرام میکنم و بخاطر آن شکنجه میکنم و آن سه عبارتند از متعه ن، حج تمتع، حی علی خیر العمل.[10]در حالی که حلبی و .نقل میکند که عبدالله بن عمر و امام زین العابدین(ع) و بسیاری از صحابه و تابعین حی علی خیر العمل میگفتند.[11] در مورد اضافه کردن الصلاه خیر من النوم نیز گفته شده که موذن برای اذان صبح نزد عمر آمد اما عمر خواب بود. موذن او را بیدار کرد و گفت: الصلاه خیر من النوم. عمر نیز دستور داد تا آن را در اذان صبح قرار دهد.
برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید
مسأله ۷۱۹ ـ نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است، با این تفاوت که در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز لازم است. و نماز جمعه واجب تخییری است، به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیر است که نماز جمعه را بخواند ـ در صورتی که شرایطش موجود باشد ـ یا نماز ظهر بجا آورد، و اگر نماز جمعه را بجا آورد، کفایت از ظهر میکند.
و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد:
اوّل: داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب، یعنی ظهر است، و وقتش اوّل عرفی زوال است، پس هرگاه از این وقت نماز جمعه را تأخیر انداخت، وقتش تمام شده و نماز ظهر را باید بجا آورد.
دوّم: شماره افراد، و آن پنج نفر است با امام، و هرگاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود.
سوّم: بودن امام جامع شرایط امامت، از عدالت و غیر آن از چیزهایی که در امام جماعت معتبر است، همچنان که در بحث نماز جماعت خواهد آمد، و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود.
و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد:
اوّل: جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست، و هرگاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوّم نماز جمعه به امام برسد اقتدا میکند و یک رکعت دیگر را فرادی میخواند و نماز جمعهاش صحیح است. و اگر در رکوع رکعت دوّم امام را درک کند ـ بنا بر احتیاط واجب ـ نمیتواند به این نماز جمعه اکتفا کند و باید نماز ظهر را بجا آورد.
دوّم: خواندن امام دو خطبه پیش از نماز، که در خطبه اوّل حمد و ثنای الهی را گفته و توصیه به تقوا و پرهیزگاری شود و یک سوره کوتاه از قرآن بخواند، و در خطبه دوّم باز هم حمد و ثنای الهی را بجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده و احتیاط مستحب آن است که برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند. و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بود، و خواندن خطبه پیش از ظهر اشکال دارد. و لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد، پس هرگاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود. و نیز لازم است بین دو خطبه قدری بنشیند، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد. و لازم است امام جماعت خودش خطبه را بخواند، و حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین ـ بنا بر احتیاط ـ باید به عربی باشد، و در مازاد بر آن عربیت معتبر نیست، بلکه اگر بیشتر حاضرین زبان عربی را ندانند احتیاط لازم آن است که توصیه به تقوا به زبان حاضرین باشد.
سوّم: آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، بنابراین اگر نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شود چنانچه با هم شروع شوند هر دو باطل میشوند، و اگر یکی زودتر از دیگری شروع شود هرچند به تکبیرةالاحرام باشد صحیح، و دومی باطل خواهد بود. ولی هرگاه پس از برگزاری نماز جمعه معلوم شود که نماز جمعه دیگری همزمان یا مقدم بر آن در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شده بوده، بجا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود. و برپا نمودن نماز جمعه در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامعالشرایط باشد و در غیر این صورت مانع نخواهد بود.
1- رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): یا علی اذان نور است.
2- رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): شیطان از صدای اذان فرار می کند.
3- پیامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): اذان گویان امت من با پیامبران و راستگویان و شهیدان برانگیخته می شوند.
4- امام علی (عليه السلام): اذان گویان در روز رستاخیز با سربلندی وارد می شوند.
5- هرکس صاحب فرزندی شد در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگوید زیرا این کار نوزاد را از شر شیطان حفظ می کند.
6- امام کاظم (عليه السلام): در خانه خود اذان بگو تا شیطان از انجا بگریزد و کودکان را با اذان گویی آشنا کنید.
7- رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): نمازجماعت بیست و پنج برابر نماز فرادی فضیلت دارد.
8- صفهای نمازجماعت را هماهنگ و منظم نمائید تا دلهایتان متعادل شود.
9- نخستین چیزی که زا بنده حسابرسی می شود نماز است.
10- رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): کسیکه نماز را سبک شمارد از من نیست و او در حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد.
11- امام صادق (عليه السلام): کسی که دوست دارد بداند نمازش پذیرفته شده یا نه؟ باید بداند آیا نمازش او را از زشتیها و بدیها دور کرده است؟
12- امام علی (عليه السلام): ترین مردم کسی است که از نماز خود بد.
13- امام سجاد (عليه السلام): هنگامیکه به نماز می ایستی طوری آن را بجای آور که گویی آخرین نماز را می خوانی.
14- امام صادق (عليه السلام): شیعیان ما را در اوقات نماز بیازمائید که چگونه بر خواندن نماز در اول وقت همت می گمارند.
15- امام مجتبی (عليه السلام): عابدتر از حضرت فاطمه (عليها السلام) کسی در دنیا نبود آنقدر به عبادت می ایستاد تا قدمهایش ورم می کرد.
16- رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): دنیا، ساعت و لحظه ای بیش نیست آنرا در راه عبادت خدا بکار گیرید.
17- امام علی (عليه السلام): به قبولی عمل بیش از اصل عمل توجه داشته باشید.
18- امام رضا (عليه السلام): هرکس نماز بخواند ولی زکات نپردازد نمازش قبول نمی شود.
19- رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): کسی که غیبت زن و مرد مسلمانی را بکند تا چهل روز نماز و روزه اش را خدا نمی پذیرد مگر آنکه آن شخص او را ببخشید.
20- پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): هر بد رفتار و اذیت کننده ای داشته باشد خداوند نماز و کارهای نیک آن زن را نمی پذیرد مرد نیز همچنین است.
21- امام صادق (عليه السلام): نماز فرزندانی که با خشم به پدر و مادر خود نگاه می کنند قبول نمی شود گرچه والدین نسبت به آنان کوتاهی و ظلمی کرده باشند.
22- رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): نماز پیمان خداوند است.
23- پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): نماز نور چشم من است.
24- نماز داروی تکبر است امام علی (عليه السلام): خداوند نماز را واجب کرد تا انسان را از کبر دور کند.
25- نماز سیمای مکتب است.
26- پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): نماز به منزله پرچم و آرم و نشانه مکتب اسلام است.
27- نماز پایه و ستون دین است.
28- پیامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): جایگاه نماز در اسلام به منزله سر نسبت به تن می باشد.
29- نماز کلید بهشت است.
30- نماز اساس دین است.
برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید
مساله 1370ـ کسی که نماز واجب خود را در وقت آن نخوانده باید قضای آن را به جا آورد، اگرچه در تمام وقت نماز خواب مانده یا بواسطۀ مستی نماز نخوانده باشد، ولی نمازهای یومیه ای را که زن در حال حیض یا نفاس نخواند، قضا ندارد.
مساله 1371ـ اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازی را که خوانده باطل بوده، باید قضای آن را بخواند.
مساله 1372ـ کسی که نماز قضا دارد، باید در خواندن آن کوتاهی نکند ولی واجب نیست فوراً آن را به جا آورد.
مساله 1373ـ کسی که نماز قضا دارد می تواند نماز مستحبی بخواند.
مساله 1374ـ اگر انسان احتمال دهد که نماز قضایی دارد یا نمازهایی را که خوانده صحیح نبوده، مستحب است احتیاطاً قضای آن را به جا آورد.
مساله 1375ـ قضای نمازهای یومیه لازم نیست به ترتیب خوانده شود مثلاً کسی که یک روز نماز عصر و روز بعد نمازظهر را نخوانده، لازم نیست اول نماز عصر و بعد از آن نماز ظهر را قضا نماید.
مساله 1376ـ اگر بخواهد قضای چند نماز غیر یومیه مانند نماز آیات را بخواند یا مثلاً بخواهد قضای یک نماز یومیه و چند نماز غیریومیه را بخواند، لازم نیست آنها را به ترتیب به جا آورد.
مساله 1377ـ اگرکسی نداند که نمازهایی که ازاو قضا شده کدام یک جلوتر بوده لازم نیست بطوری بخواند که ترتیب حاصل شود و هر یک را می تواند مقدم بدارد.
مساله 1378ـ اگر کسی که نمازهایی از او قضا شده می داند کدام یک جلوتر قضا شده احتیاط مستحب آن است که به ترتیب قضا کند. و آنچه اول قضا شده اول بخواند و دومی را بعد و همین طور.
مساله 1379ـ اگر برای میتی می خواهند نماز قضا بدهند و می دانند آن میت ترتیب قضا شدن را می دانسته باز لازم نیست طوری قضا را به جا بیاورند که ترتیب حاصل شود.
مساله 1380ـ اگر برای میتی که در مساله پیش گفته شد بخواهند چند نفر را اجیر کنند که نماز بخوانند لازم نیست برای آنها وقت مرتب معین کنند که با هم شروع نکنند در عمل.
مساله 1381ـ اگر بدانند که میت ترتیب قضا شدن را نمی دانسته یا ندانند که می دانسته لازم نیست به ترتیب برای او قضا به جا بیاورند.
مساله 1382ـ در مساله پیش اگر بخواهند چند نفر را برای به جا آوردن نماز میت اجیر کنند لازم نیست وقت معین کنند و می توانند همه با هم شروع به قضا کنند.
مساله 1383ـ کسی که چند نماز از او قضا شده و شماره آنها را نمی داند مثلاً نمی داند چهار تا بوده یا پنج تا، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافی است و همچنین اگر شمارۀ آنها را می دانسته و فراموش کرده اگر مقدار کمتر را بخواند کفایت می کند.
مساله 1384ـ کسی که نماز قضا از همین روز یا روزهای پیش دارد می تواند قبل از خواندن نمازی که قضا شده نماز ادایی را بخواند و لازم نیست نماز قضا را جلو بیندازد.
برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید
درباره این سایت